Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (1132 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
nicht gezündet <adj.> U روشن نشده [به آتش نزده]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nicht eingeschätzt U درجه بندی نشده [ارزیابی نشده]
hell <adj.> U روشن
deutlich <adj.> U روشن
nicht abgesagt U فسخ نشده
nicht gewertet U ارزیابی نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht verifiziert <adj.> U تست نشده
nicht verifiziert <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
nicht verifiziert <adj.> U ارزیابی نشده
nicht verifiziert <adj.> U ممیزی نشده
nicht verifiziert <adj.> U بررسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U آزمایش نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht überprüft <adj.> U تایید نشده
ungeprüft <adj.> U تایید نشده
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht ausgegeben <adj.> U توزیع نشده
nicht ausgegeben <adj.> U منتشر نشده
ungeprüft <adj.> U آزمایش نشده
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
nicht überprüft <adj.> U بازرسی نشده
nicht überprüft <adj.> U تست نشده
nicht überprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht überprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U تست نشده
Unbeirrt <adj.> U منصرف نشده
ungebrochen <adj.> U نقض نشده
nicht überprüft <adj.> U آزمایش نشده
ungeprüft <adj.> U بازرسی نشده
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U ممیزی نشده
ungeprüft <adj.> U بررسی نشده
ungebrochen <adj.> U سرکوب نشده
ungebeugt <adj.> U سرکوب نشده
nicht angemeldet <adj.> U ثبت نشده
ungebrochen <adj.> U رام نشده
erklären U روشن کردن
Aufgeklärtheit {f} U روشن بینی
Aufgeklärtheit {f} U روشن فکری
klarstellen U روشن کردن
klarlegen U روشن کردن
klären U روشن کردن
näher erläutern U روشن کردن
etwas klar machen U روشن کردن
hell <adj.> U رنگ روشن
heller Himmel {m} U آسمان روشن
etwas [Akkusativ] verdeutlichen U چیزی را روشن کردن
eine Zigarette anzünden U سیگاری را روشن کردن
etwas [Akkusativ] klarmachen U چیزی را روشن کردن
schwer anspringen U به سختی روشن شدن
ein Auto anlassen U ماشینی را روشن کردن
aufklären U روشن کردن [موضوعی]
etwas anstellen U روشن کردن [دستگاهی]
deutliche Aussprache {f} U تلفظ واضح و روشن
zündeln U آتش روشن کردن
malvenfarbig <adj.> U ارغوانی روشن [رنگ]
mauve <adj.> U ارغوانی روشن [رنگ]
verschwunden <adj.> U ناپدید شده [پیدا نشده ]
nicht angezapft <adj.> U متصل نشده [در وسط مدار]
Der Motor will nicht anspringen. U موتور روشن نمی شود.
Beschickung {f} U روشن کردن [تنور یا کوره]
anlassen U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
Mein Auto springt nicht an. U اتومبیلم روشن نمی شود.
anmachen U روشن کردن [کلید الکتریکی]
anspringen U روشن شدن [مثال موتور]
Jemandem etwas verklickern U کسی را در باره چیزی روشن کردن
Aufklärungsarbeit {f} U تلاش برای روشن کردن موضوعی
ein Motorrad durch Treten anlassen U موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
seine Angelegenheiten in Ordnung bringen U تکلیف کار خود را روشن کردن
beige <adj.> U رنگ قهوه ای روشن مایل به زرد و خاکستری
das Abblendlicht einschalten U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
nicht ausschalten U روشن گذاشتن [خاموش نکردن] [موتور یا خودرو]
anlassen U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
Dunkelziffer {f} U تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته [ثبت نشده]
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Druckfahne {f} U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Machst du das Feuer im Ofen an? U آیا شما این اجاق گاز را روشن می کنید؟
ein Feuer anmachen, um wilde Tiere fernzuhalten U آتش روشن می کنند تا جانوران وحشی را دور بکنند
anzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anbrennen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anmachen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
entzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
den Motor aufheulen lassen U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Jemandem Starthilfe geben U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
einen Motor mit Hilfe eines Starthilfekabels anlassen U موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Recent search history Forum search
1zumachen / abmachen / anmachen
0چرا اینجا چیزی نوشته نشده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com